1.01.2013

دلم گرفته .. از روزهایی که مامانم کمر درد داشت و من کمکش نمی کردم تو کارای خونه . حالا فرسنگها دورم ازش و خودم به این درد مبتلا شدم و فهمیدم چی میکشیده/ وقتی تو برف های 30 سانتی اینجا واسه اولین بار راه رفتم یاد روزهای بچگی افتادم که مامانم تعریف میکرده ساعت 6 صبح من تو بغلش میزده بیرون بره دانشگاه و تا سر کوچه برسه چادرش گوشه لبش یخ میزده . اون موقع ها مامان فقط واسه سرکار رفتن چادر می کرد .

دیشب جشن سال نو بود اما بخاطر کمر درد و سرماخوردگی من نرفتیم.

نظرات 7 + ارسال نظر
آذین چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 04:59 ق.ظ

آخه عزیزم امیدوارم زود کمر دردت خوب شه ...متاسف شدم شنیدم
مامان مامان می کنی منم اینجا دلم میگیره تو به مامان من نزدیک تری منم به مامان تو نزدیک ام .
پاشم برم بهش زنگ بزنم دلم هواشو کرد
I Love You

مسی چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 07:32 ب.ظ

کریسمسسسسس مبارک
راستی سالگرد ازدواجتون هم مبارک

آذین چهارشنبه 13 دی‌ماه سال 1391 ساعت 11:51 ب.ظ


شوکه که خوبه ...
مواظب خودت باش عزیزم

آذین پنج‌شنبه 14 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:21 ب.ظ

سلام
آپم گل گلکم

[ بدون نام ] شنبه 16 دی‌ماه سال 1391 ساعت 12:37 ق.ظ


خیلی ایده جالبی بود یعنی برای همه یک طرف برای تو یک طرف
تو هم خوب شیطونی یا

آذین شنبه 23 دی‌ماه سال 1391 ساعت 09:51 ق.ظ

دوست عزیزمی ...بوس

u too azizam

پریسا ادیسه یکشنبه 8 بهمن‌ماه سال 1391 ساعت 08:52 ب.ظ http://www.odisehh.persianblog.ir

عزیزم. . . امیدوارم الان بهتر شده باشی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد