Friendly Environment

کارتو دوست داری اما محیط کاریت افتضاحه ، یا اینکه محیط کاریت عالی اما کارتو دوست نداری !!! چرا هر دوشو نمی‌شه باهم داشت ؟؟؟

yalda

شدید دلم لواشک می‌خواد ، امشب شب یلدا بوده ، همشون تون ایران خونه مامان بزرگم جامعه بودن ... زن داییم عکس هاشونو فرستاد دلم یکمی گرفت بده ۳ سال هنوز عادی نشده دور بودن . البته اونجا هم همدیگرو خیلی‌ نمیدیدیم اما عیدها و شب چله و ماه رمضونا خوب بود. 

این شده زندگی‌ من ، همسرم حتا روزهای تعطیلم سر کار هست من تو خونم روزهای تعطیل تنها ، نمی‌دونم خیلی‌ سخته مهاجرت خیلی‌ چیزارو باید از دست داد

واتر پارک

3 سال بود که دوست داشتم اینجا برم پارک آبی . هر تابستون مبومد و نمی شد . این تابستون عزممو جزم کردم که برم اما همسر خان هر روز یک بهونه می اورد اما امروز که اخرین روز بازبودن پارک های آبی بود ، امروز واسه اولین بار تنهایی رفتم پارک آبی . واسه اینکه همسر بنده از آب بازی خوشش نمیاد. حوصله هم نداشتم زنگ بزنم به دوستام و الکی منتظرشون شم. بالاخره رفتم اما اولش خیلی تو ذوقم خورد همه دسته جمعی اومده بودند و من تک بودم اما کم کم خودمو پبدا کردم و رفتم از همه بازی هاش استفاده کردم حتی اون بازی هایی همه که دسته جمعی باید انجام میشد منتظر میشدم نفر کم داشته باشن بعد من اضافه شون میشدم. بعدم با خیال راحت رفتم حموم آفتاب گرفتم . نگران نبودم چرا تمام بدنم اپیلاسیون نشده یا اینکه چرا پاهام کبوده فقط سعی کردم لذت ببرم . هوا عالی بود آفتاب قایم موشک بازی می کرد و من از همه چی تنهایی لذت می بردم . گاهی که از یک بازی میومدم بیرون فکر می کردم حالا که لذت بردم چقدر خوب بود الان یکی اینجا بود و من این حال خوش رو باهاش سهیم میشدم. اما زندگی بهم امروز یاد داد نباید معطل کسی بشم همون طور که زندگی معطل کسی نمیشه ...

مردم و حرف مردم

چند وقت پیش اتفاقی تو یوتوب داشتم چرخ می زدم به برنامه سال تحویل 93 با اجرای حسنی و همسرش رسیدم واسم جالب بود ببینم چطور باهم یک برنامه رو اجرا می کنند ، اصلا حسنی مجال به همسرش نمیداد تیکه هم یکی دوبار بهش انداخت ... بعد تا چند روز باخودم فکر میکردم چقدر سخته زندگی با مردی مثل فرزاد حسنی و همش فکر می کردم اینا که اینقدر رسانه ای ان و ازدواج شون اینهمه صدا کرد فکر کن اگر یکروز جدا شن چقدر سخت باشه و همه می فهمن . تا اینکه به یک هفته نکشید که دیدم خبر جداییشونو تو وبسایتها . اول فکر کردم شوخی هست اما دیدم جدیه و سایتهای خبری معتبر تائیدش کردن. 


خب حالا چی شد ؟ مثلا همه هم فهمیدن !!! دیل کارنگی تو کتاب آئین زندگیش میگه که مردم اونقدر که سر درد خودشون واسشون مهمه مشکلات شما واسشون مهم نیست ! 


حالا من که اصلا عددی نیستم یکدوره ای که با شوهرم مشکل داشتم همش بفکر حرف مردم بودم اگه جدا شم یه عده خوشحال میشن .... و ال و بل ......

بازدید ایران

وقتی داشتم میرفتم ایران زیاد خوشحال نبودم و همش می ترسیدم اونجا دعوام شه با خانواده 


رفتم به خیلی کارها رسیدگی کردم ، دندانپزشکی بودم و دنبال مدرک همسر که بگیرم بیارم اینجا بتونه باهاش بره کالج درس بخونه


پولم رو هم از برادرش پیگیری کردم اولین بار بود مستقیم باهاش راجع به پول حرف می زدم خیلی هم رک حرف زدم . قبلش هم همه حرفهای دلم رو به مامان باباش گفتم ... گفتم من غریبه ام واسه شما همون طور که پول غریبه هارو دادین پول منم بدین ... خیلی حرفها زدم و از خودم حتی تعجب کردم که چطور این حرفها رو زدم .. کلی ساخته شدم تو غربت


وقتی هم برگشتم اینجا حالم خیلی بد بود .. همش دلم واسه اونجا تنگ می شد ... آخه چرا ماها باید آواره باشیم !!! اینم انتخاب خودمونه ... 


دیگه اینکه دوبار جگر خوردم آب انار ودوغ نزدیک بود فشارم بیوفته . 


کلی خوش گذشت با مامانم رفتم بازار و ماشین دودی سوار شدیم و عکس انداختیم ... خیلی به مامانم هم خوش گذشت 


اما فرصتم خیلی کم بود 

اما اومدم این همسر زیاد رفتارش باهام خوب نیست نمی دونم چی شده ....


مهم نیست به خدا توکل می کنم